کلیپ زورگیری، هشدار یا هیجانفروشی؟
به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه خراسان در گزارشی به موضوع انتشار کلیپهای زورگیری در فضای مجازی پرداخته و نوشته است: صدای موتور از انتهای کوچه میآید. زنی که کیفش را به دست گرفته، بیاختیار قدمهایش تند میشود. از چند ماه پیش که در کانال تلگرامیاش ویدئوهای زورگیری را یکی پس از دیگری دیده، حالا دیگر صدای موتور برایش فقط صدای یک وسیله نقلیه نیست؛ زنگ خطر است، پیشدرآمد صحنهای است که بارها روی صفحه موبایل دیده: «آدمی که از ناکجا ظاهر میشود، کشیدن کیف، برخورد، فرار». اما این نگرانیها چطور ایجاد میشوند؟ شاید بخشی از ماجرا را بتوان در جنس انعکاس اخبار و ویدئوهای مربوط به زورگیری در فضای مجازی جستوجو کرد. این روزها، در بسیاری از کانالهای تلگرامی، انتشار کلیپهای زورگیری به پدیدهای ثابت برای جذب مخاطب تبدیل شده است.
ویدئوهایی که معمولاً از دوربینهای مداربسته مغازهها یا تصاویر شهروندان گرفته شده و بیهیچ زمینه یا تحلیل، با تیترهایی هیجانانگیز منتشر میشوند. بازدید میلیونی این ویدئوها، برای گردانندگان این کانالها موفقیت محسوب میشود؛ اما برای روان جامعه چه؟ علت این نگرانی فراگیر تنها خود پدیده زشت زورگیری نیست؛ هرچند این جرم خشونتآمیز به خودی خود چالش بزرگی برای امنیت روانی جامعه است؛ اما بخشی از ماجرا را باید در بازنمایی بیوقفه آن در شبکههای اجتماعی جستوجو کرد که ادراک ما از امنیت را تغییر میدهد، هراس را عادی میکند و تصویر ذهنی شهر را تیرهتر از آنچه هست، میسازد. برای همین در این پرونده به بررسی این موضوع پرداختیم که انتشار این حجم از ویدئوهای زورگیری چه اثری بر روان فرد و امنیت اجتماعی دارد؟ آیا این نوع بازنمایی رسانهای باعث پیشگیری هم میشود یا فقط نگرانی را تشدید میکند؟
از تماشای کلیپ تا ناامنی فراگیر
تماشای مکرر ویدئوهای زورگیری، حتی برای کسانی که هیچگاه قربانی این جرم نبودهاند، میتواند ذهن را در حالت «اضطراب عمومی» نگه دارد؛ وضعیتی که فرد بیدلیل در آمادهباش و نگرانی دائمی است. روانشناسان این پدیده را «شرطی شدن» مینامند که طی آن مغز با شنیدن مکرر محرکی خاص مثل صدای موتور، آن را با خطر پیوند میزند، حتی اگر موقعیت واقعی امن باشد. این فرایند، «حس ناامنی فراگیر» ایجاد میکند؛ احساسی که با آمار واقعی جرم همخوانی ندارد، اما به دلیل شدت و مکرر بودن تصاویر، در ذهن تثبیت میشود. نتیجه آن کاهش آرامش روانی، محدودشدن حضور در فضاهای عمومی و بیاعتمادی بیشتر به دیگران است. همچنین، تصاویر خشونتآمیز ماندگاری زیادی در حافظه بلندمدت دارند و میتوانند واکنشهای هیجانی مثل ترس ناگهانی یا پرخاشگری را در موقعیتهای بیخطر فعال کنند؛ چرخهای که سلامت روان فرد و امنیت روانی جامعه را بهطور همزمان تهدید میکند.
ترومای ثانویه بدون زورگیری
آسیب روانی ناشی از دیدن صحنههای خشن، تنها مختص قربانیان مستقیم مثل کسانیکه درگیر زورگیری شدند، نیست. پدیدهای وجود دارد که روانشناسان آن را «ترومای ثانویه» مینامند؛ یعنی فرد با مشاهده جزئیات یک حادثه، واکنشها و احساساتی مشابه آسیبدیدگان واقعی تجربه میکند. این حالت میتواند به کابوسهای شبانه، گوشبهزنگی مداوم و حتی اجتناب از موقعیتهای روزمره منجر شود. برای عبور از این وضعیت، نخستین گام شناسایی و پذیرش احساسات است نه سرکوب آنها. گفتوگو با افراد مورد اعتماد یا مشاوران میتواند به تخلیه روانی و کاهش فشار ذهنی کمک کند. محدود کردن مواجهه با محتوای خشن، جایگزین کردن تصاویر مثبت از محیط زندگی و تمرینهای آرامسازی مانند تنفس عمیق هم توصیه میشود. در سطح اجتماعی، ایجاد گروههای حمایتی محلی و برنامههای آگاهیبخش در مدارس و محل کار میتواند به ترمیم حس امنیت کمک کند و تجربه ترس را به فرصتی برای افزایش همبستگی بدل سازد.
وقتی تمام جامعه درگیر میشود
تکرار و بازنشر ویدئوهای زورگیری، تنها بر روان فرد بیننده اثر نمیگذارد؛ بلکه بهتدریج بافت اجتماعی و پویایی شهرها را هم تحتتأثیر قرار میدهد. وقتی شهروندان احساس کنند هر خروج از خانه ممکن است با خطر همراه باشد، ممکن است حضور در فضاهای عمومی کاهش پیدا کند. خیابانها خلوتتر، تعاملات اجتماعی کمتر و حس تعلق به محلهها کمرنگتر شود. این عقبنشینی اجتماعی به افت اعتماد عمومی میان مردم منجر میشود. شهروندان ممکن است تصور کنند دستگاههای امنیتی کارآمد نیستند و رسانهها هم بهجای حل مشکلات روی هیجان فروشی متمرکز هستند. در صورت افراط در انتشار اخبار، تصاویر و ویدئوهای اینچنینی در فضای مجازی و بازنشر آن در گروههای خانوادگی و… ممکن است کم کم شاهد موضوعاتی چون تعطیلی زودهنگام مغازهها، کاهش گردش شبانه و افت جذب گردشگر و… هم باشیم.
مرز میان اطلاعرسانی و ایجاد هراس
در مواجهه با پدیده زورگیری، نخست باید تفاوت میان اطلاعرسانی و ایجاد هراس را بهدرستی درک کرد. اطلاعرسانی هدفمند، واقعیت را به آگاهی عمومی میرساند تا مهارتهای پیشگیری افزایش یابد؛ اما زمانی که این اطلاعرسانی با بازنشر مکرر تصاویر خشن همراه شود، بهجای آموزش، اضطراب میسازد. نمایش صریح صحنه آسیب یا چهره قربانی، نهتنها بازآفرینی ترس را در ذهن او رقم میزند بلکه در بُعد اخلاقی، تضییع دوباره حق قربانی محسوب میشود. اما اگر میخواهیم پستی را در گروه خانوادگی فوروارد کنیم، باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ اول از همه رسانهها باید از مسئولان امر مطالبه درست داشته باشند و در گام بعدی دنبال آموزش و توانمندسازی مخاطب باشند. توانمندسازی مردم در قالب آموزش عملی، یکی از مؤثرترین روشهای پیشگیری است.
آگاهی از مسیرها و زمانهای امن، یادگیری رفتار مناسب هنگام زورگیری، مانند اولویت دادن به حفظ جان و مهارت در ثبت و گزارش فوری حادثه به پلیس، نهتنها امنیت فردی را افزایش میدهد، بلکه شبکه امنیت اجتماعی را هم تقویت میکند. مسئولیت رسانهها فراتر از بازنمایی لحظه حادثه است. روایتگری هوشمند، تحلیل روندها و ارائه نمونههای موفق مقابله با جرم میتواند حساسیت اجتماعی را افزایش دهد، بی آنکه زمینه آموزش ناخواسته به بزهکاران فراهم شود. تأکید بر داستانگویی و روشهای غیرتصویری، هم پیام را منتقل میکند و هم از بازتولید ترس جلوگیری خواهد کرد.
نظرات کاربران