همه بیماریهای روح و بدن قابل درماناند؛ چه چیزی مانع سجده ابلیس شد؟
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین انصاریان استاد حوزه علمیه به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: کتابی هست به نام «مجموعه ورام» که با زحمت خالصانه یکی از علمای بزرگ مدرسه اهلبیت تدوین شده است. من از جوانی با این کتاب آشنا شدم و نزد دوستانم تعبیری داشتم که سراسر مطالبش معنوی و ملکوتی و تربیتی است. چاپی که من دارم دو جلد در یک جلد است.
وی افزود: در ابتدای جلد دوم پیامبر اکرم (ص) به همه مردم میفرمایند: عبادالله! بندگان خدا! آفریدگان خدا! أَنتُم کَالمَرْضی. شما خیال نکنید از نظر فکری و عقلی و روحی صددرصد انسانهای سالمی هستید؛ (بلکه) نیستید. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: همانطور که بدن بیماریهایی دارد، عقل و روح و نفس و قلب هم بیماری دارند و همه آن بیماریها هم قابل درماناند؛ چراکه این بیماریها با تولد از مادر همراه ما نبودند بلکه عارضیاند؛ مثل سرماخوردگی و حصبه و وبا؛ بعضیها مثل سرطان شدید و بدترین بیماریها، بخل، سوءظن، حرص، کبر در برابر حق مانند کبر ابلیس که خدا به او فرمان سجده به آدم داد و همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس.
انصاریان اضافه کرد: این بیماریها در درون انسان نهفتهاند اما زمانی که ظهور بیرونی پیدا میکنند، انواع ستمها و تجاوزها را رقم میزنند. معمولاً هم این بیماریها فقط در باطن باقی نمیماند و بالاخره بروز میکنند و زهر کشندهشان را به دیگران منتقل مینمایند. البته خود فرد نیز زیر بار این بیماریها اگر بمیرد، طبق فرمایش قرآن نجات نمییابد مگر به اصلاح نفس و راه اصلاحش را هم قرآن، هم پیامبر، هم امیرالمؤمنین و هم سایر ائمه بیان کردهاند.
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: خیلی نگاه عجیبی است که پیامبر میفرماید شما از نظر باطنی مانند بیماران جسمی هستید. فکر نکنید مرد و زن سالمی هستید. سالم در این عالم فقط ۱۲۴ هزار پیامبر و دوازده امام و طبق فرمایش قرآن اولیا الهی بودهاند؛ اولیای الهی کسانی بودند که فرهنگ حق را عاشقانه قبول کردند و چه در رفاه و چه در مصیبت و سختی، همواره به آن فرهنگ عمل کردند. شب عاشورا، امام حسین (ع) در پیشگاه مقدس حضرت حق عرض کرد: أحمده علی السراء و الضراء، خدایا! وظیفه خود میدانم که وجود مقدس تو را ستایش کنم، چه در سختترین شرایط باشم چه در راحتترین، نه سختیها مرا از تو دور میکند و نه رفاه و خوشی میان من و تو جدایی میاندازد. هیچ تأثیری در دینداری و عبادت و حمد و شکر و عمل من ندارد.
وی ادامه داد: روز عاشورا امام حسین (ع) میخواست آخرین نمازش را بخواند که یکی از یارانش، ابو تمامه سعداوی، عرض کرد: حسین جان! این آخرین نماز را با جماعت بخوانیم؟ فرمود: خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. بخوانید.حدود چهارده، پانزده نفر مانده بودند و امام هم میخواست نماز جماعت بخواند، در حالی که دشمن چهار هزار تیرانداز آماده کرده بود تا این هجده نفر را تیرباران کند. امام دستانش را بالا برد و پرچم سفید برافراشت و کاملاً برای نماز آماده شد؛ اما دو نفر از آن هجده نفر آمدند جلو و در صف ایستادند تا کشتهها کمتر باشد: سعید ابن عبدالله حنفی، یک چهره الهی و اهل کوفه و زهیر ابن قین بجلی، شجاع کمنظیری که او هم اهل کوفه بود.
انصاریان اضافه کرد: دو نفر در برابر صف دشمن ایستادند، بدون دفاع. یعنی با یقین به کشته شدن و اینکه نمیتوانند دفاعی بکنند، برای حفظ نماز، جانشان را تقدیم کردند. این چگونه قابل تحلیل است؟ چگونه میشود این هفتاد و دو نفر را شناخت؟ دین، اخلاق، معرفت، عشق و محبتشان را؟ در زیارت عاشورا میخوانیم: «بذلوا مهجتهم دون الحسین» بذل یعنی پرداخت بدون انتظار پاداش. این جمله خیلی عجیب و سنگین است که این هفتاد و دو نفر بدون حتی ذرهای توقع پاداش از خدا، جانشان را فدای حسین (ع) کردند. اگر امروز خداوند اعلام کند: هفت طبقه جهنم را خاموش کردم و بهشت را نابود ساختم آیا انسان به عبادات و اقامه نماز و روزانه ادامه میدهد؟ وقتی این دو نفر جان دادند و پیکرشان پارهپاره شد، نوبت رسید به نماز جماعت و سجده آخر…؛ بدن سعید قطعه قطعه شده بود، فقط یک نفس مانده بود؛ رو به امام کرد و با صدای ضعیفی گفت: أَرضیتَ مِنّی یا أبا عبدالله؟ حسین جان، از من راضی شدی؟ امام سر او را بر دامن گرفت و فرمود: الآن که میمیری، پیامبر میآید و تو را در آغوش میگیرد. سلام مرا به پیامبر برسان.
نظرات کاربران